دل نگاره کاش دوست داشتن هایمان از سر تفنن نبود!!
| ||
کاش پیدایت می کردم پیش از آنکه گم شوم در آرزوی دیدن نور روی تو کاش خود را نشانم می دادی پیش از آنکه دنیا بیراهه ها را بیاموزاندم و کاش می بخشیدی ذره ای از بصیرت ذاتت را به روح کوچک من و می تراویدی باران معرفتی را که بدان محتاجم و محتاجم و هر چه در این کوره راه خلوت می روم کمتر می یابمش و انگار انگار بیشتر دور می شوم از آنکه تو خواسته بودی که باشم و خود به حکم حقارت و کوته بینی ام آنرا نمی بینم کاش می دانستم که آیا هنوز نیز در دلت بخشی را به من واگذاشته ای یا نه آن را با دیگری پر کرده ای و خود از دیدن روی من سخت ملولی یا شاید هنوز تو امیدواری به هدایتم در عین ناامیدی خودم باز دلم هوای گریه به حال خود و کوچکی ام را کرده و گریه بابت عظمت و بزرگی ات معبودا! آیا جرقه ای از نور عشق لایزالت را از این بیغوله ، پناه تنهایی های من، دریغ می داری یا می دهی و من نابیناتر از پیشم که آنرا نمی بینم کاش می دانستم که کیست آنکه می گویی می آید روزی از بالای آن کوه بلند و تکیه می زند بر خانه ات و می گردد پی نشان مادر بی نشان خورشید گونش می آید تا ببیند ما را و ببینیم او را و بگرویم به او و بگرییم از عظمت او و شاید هم بجنگیم با جهل خود و بسازیم دنیای آرمانی خواسته شده از جانب تو را و بیابیم زیبایی را و بچشیم عشق را از بُن ذات خویش و باز هم بنگریم در او و بنگریم و بنگریم و هیچ نگوییم.... چه سخت است انتظار دیدن او که می دانی از جانت به تو نزدیکتر است می دانی او همین نزدیکی هاست و می دانی می نگرد در روی تو و می پاید می یابد بدی ات را و می گرید با گریه ات و می خندد با خنده ات و باز هر چه دور و برت را می نگری نشانه نشانه نشانه ... می یابی اما هیچ نمی یابی... نشانه -یک آگهی از وجود،چشمکی زیرکی، برقی در آسمان و موجی کوچک در مرداب- اما آیا با اینها می توانم ببینمت؟! ... تنها می خواهم -از ته دل- -در تمام آرزوهایم- شاید یک روزی این آرزو به سرانجام رسد! شاید... [ دوشنبه 93/1/11 ] [ 9:10 صبح ] [ شیما ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |